موکبدار کوت عبداالله لایق شهادت بود
![](/sites/default/files/styles/1000x580/public/image/news/1399-05-04/IMG-20200725-WA0019.jpg?itok=m1XML6H4)
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بسیج سازندگی خوزستان، سرهنگ زبیدی با ادای احترام به خانواده این شهیدان و تقدیر از فدارکاری های جهادی این دو شهید، خاطر نشان کرد: این کارجهادی که این جوان ها انجام می دهنددرست مثل روحیه انقلابی زمان پیروزی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس است که این روحیات تمامیت ارضی ما و استقلال ما را حفظ کرد.
وی افزود: این کاستی اقتصاد و صنعت ماست که اگرمدیران ما روحیه انقلابی نداشته باشند به دنبال راه های مادی کشیده خواهند شد و رسالت امام و خون شهدا به فراموشی سپرده خواهد شد .
سرهنگ زبیدی در ادامه بیان کرد: عنایت مقام معظم رهبری در این ماموریت های جهادی ویژه است که ایشان این حرکت را راه جوانان قرار داده اند وقبل از حضور مسئولین دولتی و غیر دولتی و نهاد های انقلابی این گروه های جهادی هستند که حضور پیدا می کنند تا برای حل مشکلات کنار مردم باشند.
موکبدار کوت عبداالله لایق شهادت بود
در تمام طول روزها و هفتههای سال مشتاق آمدن محرم بود. همه اهالی کوت عبدالله سید محسن موسوی را به موکبداری و نوکری در دستگاه سیدالشهدا (ع) میشناختند. تا اسمش میآید زبانها به تحسین و البته تحسر زود از دست رفتن این جوان رعنا باز میشود. خانواده و رفقای جهادی و بسیجی شهید سید محسن موسوی میگویند در مراسم ترحیم او بود که از کارهای خیر بیشمار و ناگفتهاش خبردار شدند و جانشان از فراق این رفیق بی چشمداشت شان بیشتر به درد آمد.
دلسوز نیازمندان بود
باور نبودن سید محسن در خانواده هنوز برای برادرش سخت است. سید مهدی موسوی میگوید بیشتر خاطرههایی که از رفتار سید محسن دارد به دلسوزی برای نیازمندان بر میگردد: «برادرم یک چیز را خیلی خوب میدانست. میگفت فقر دشمن دین است. وقتی کسی در بدبختیها و گرفتاریها به دام بیفتد ممکن است ایمان از کف بدهد. به همین دلیل اصرار داشت که موکب و ایستگاههای صلواتی را در فقیرنشین ترین نقطه کوت عبدالله دایر کنیم.» سید مهدی میگوید همه نیازمندان موکب برادرم را میشناختند و برای درد دل هم که شده سراغ او میآمدند: «ما هم از خانواده معمولی هستیم و دستمان به مال دنیا بند نیست. در کوت عبدالله فقر و نداری و محرومیت بیداد میکند. یعنی شما در اینجا خیلی شاهد فاصله طبقاتی که در شهرهای دیگر میبینید، نیستید. با این حال برادرم اصلا اهل تحویل گرفتن رفقایش و سود رساندن به آن ها نبود. اگر نذری به او میدادند که در هیئت و موکبی که داشت تقسیم کند، نقش مقسم بودن را به بهترین شکل ممکن ایفا میکرد. طوری برنامه ریزی میکرد که ابتدا غذاها و باقی کمکها به کسانی برسد که به معنای واقعی کلمه به نان شب شان محتاج بودند.»
سید مهدی مکثی میکند و دوباره راوی تلاشهای برادرش برای رسیدگی به نیازمندان میشود: «شاید فکر کنید حالا که سید محسن به شهادت رسیده و بین ما نیست میخواهم از خوبیهای او بگویم. اما کسی از او بدی ندیده است. با غریبهها هم آشنا بود و در سیل اخیر کوت عبدالله برای شان فداکاریها کرد. سید محسن برادر من بود اما بعد از تصادفی که در راه خدمت به همین محرومان کرد و او را از دست دادیم تازه کمی با این کارهای خیرش آشنا شدیم. هنوز داغدار او هستیم، اما میدانم که او در آن عالم دیگر هم نوکر دستگاه عشق همیشگیاش حضرت اباعبدالله الحسین(ع) است و با این فکر آرام و قرار پیدا میکنیم. بعد از شهادتش خیلی از نیازمندان به سراغ ما میآمدند و از کار های خیر او میگفتند. این طور وقت ها معلوم میشد در دنیایی که همه برای دیده شدن تلاش میکنند هنوز هم گمنامی خریدار دارد. سید محسن این کارها را برای نشان دادن خوبیهای خودش انجام نمیداد. همه کارهای خیرش برای رضایت خدا و اهل بیت (ع) بود. از نوجوانی در هیئتها خدمت کرده بود. عاشق پیادهروی اربعین بود. در بین راه نمیدانید چه نوکریهایی برای زائران حضرت اباعبدالله (ع) میکرد. مردم اینجا سید محسن را در حال این خدمتها دیده بودند و میگفتند این جوان لایق شهادت است.»
صداقتی زبانزد داشت
از طلبههای مدرسه علمیه کوت عبدالله است و سابقه آشناییاش با شهید سید محسن موسوی به چند سال قبل بر میگردد. با این حال میگوید این شهید جهادگر در صداقت مثل آب زلال بوده است و حتی غریبهها هم به سرعت با او همدل و همزبان میشدند: «نخستین ویژگی سید محسن صداقت و دلسوزی بی اندازهاش برای فقرا و نیازمندان بود. خدا شاهد است که در سیل سال گذشته که تمام کوت عبدالله را در بر گرفت چطور در راه آسایش مردم جان فشانی و خدمت رسانی میکرد. لحظهای او را بیکار نمیدیدیم. از کاری که فارغ میشد به سرعت سراغ فداکاری دیگری میرفت. تلفن از دست او نمیافتاد. مدام به هر مسئول پایگاه و بسیجیها و حوزویهایی که میشناخت تماس میگرفت. آنها هم حلقه اتصال بین او و افراد خارج از شهر میشدند و همینطور با حرکت خودجوش او کمک به شهر میرسید. یعنی سید محسن یک تنه و به تنهایی کار یک پایگاه جهادی را در منطقه پیش میبرد.» دوست جهادگر سید محسن میگوید با از دست دادن او کار رسیدگی به نیازمندان روی زمین نمیماند. موکب نوکریاش برای سیدالشهدا(ع) را برپا میکنیم و راه او در فقیرنشین ترین محلههای کوت عبدالله ادامه خواهد داشت: «سید محسن در بطن نیازمندان زندگی میکرد اما حواسش باز به از خودش نیازمندتر هم بود. بعد از سیل بارها به روستاییها سرکشی میکرد و برای شان و به ویژه برای ایتام آن ها هدایایی از طرف حوزه علمیه قم میبرد. خودش مثل بسیاری از جوانهای دیگر بیکار بود. بعد از دیپلم به سختی دنبال پیدا کردن کاری بود اما در این نواحی محروم به ندرت برای جوانها کار پیدا میشود. با این حال باز هم بیکار نمیماند و کارگری و بنایی میکرد و مزدش را با نیازمندان سهیم میشد.» سید محسن در شب نیمه شعبان به آرزویش رسید: «کمی قبل از سانحه تصافی که او را برای همیشه از ما گرفت با من تماس داشت. پشت تلفن با صدای بشاشی عید را تبریک گفت و خبر داد که با حوزوی ها برای خرید شیرینی میروند. بنا داشتند به مناسبت عید به همه اهالی کوت عبدالله شیرینی بدهند. در راه برگشت تصادفی شد و سید محسن در شب نیمه شعبان با همه اعمال نیکی که از او سراغ داریم در محضر سیدالشهدا (ع) و حضرت بقیه الله(عج) حاضر شد. باور نبودن سید برای همه سخت است. ما او را شهید زنده میدانیم. به یادش موکب را دوباره دایر میکنیم و راهش که رسیدگی به نیاز محرومان بود را ادامه خواهیم داد.»